اگر بال داشتم ...

بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

اگر بال داشتم ...

هر بار که خواستم از این قفس پرواز کنم

گوشه ای از پرم به دیوار های این قفس گیر کرد

تقلاهایم بی فایده بود جز آنکه زخمی تر از پیش شدم و خونین تر از قبل

اوج پروازم تا سقف این قفس هست

آنقدر دست و پا زدم که و تقلا کردم تا از این قفس بپرم

که دیگر رمقی برایم باقی نمانده به پرهای خونینم نظاره می کنم

که چگونه بر کف قفس پراکنده شده اند

عزیزی گفت بی بال و پر پریدنم آرزوست ، آری آرزوست ،

آرزوی ماورای این دنیا ، که اگر در این دنیاست جلد آنجا نیستم

من جلد همین قفسم

از پریدن خسته ام

از گریه کردن گریزان

ولی باز من هنوز هستم

پس بی تقلا در حسرت پرواز در کف این قفس

در کنار جوی خونین بالهایم می نشینم

و گذر عمر را می بینم ...

که با شما بودن به من آموخت صبر را



نظرات شما عزیزان:

m.k
ساعت22:21---15 ارديبهشت 1391
در ظلمت مانده بودم بوی تو پیچید در دلم
روشن شد همه جا
تو را دیدم
بوی تو رفت...رفت ...
محبوبه شبم کاش در ظلمت مانده بودم...


m.k
ساعت22:14---15 ارديبهشت 1391
ميل گم شدن در من پيدا شده است

ميل گم شدن در جايي بكر

در فكر‌هاي دور

خسته‌ام از حسِ خستگي

از اين‌كه اين‌جا نشسته‌ام

و مي‌گويم از اين‌جا و حالي

كه مرا خسته مي‌كند

خسته‌ام از خسته‌ام...

فكر رهاشدن مرا رها نمي‌كند

فكر رهاشدن در رفتن

در اعماق يك سفر


پسر دلشکسته و تنها
ساعت11:52---15 ارديبهشت 1391
وای به حال وقتی که به جای عشق...



"غصه خوردن" عادت بشه...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |